اولین پست من!
سلام
عمه سمیه هستم
من تصمیم گرفتم پس از مدت ها برای اولین بار در وبلاگ آیه جون پست بزارم.البته ببخشید،چون اصلا دست به قلمم خوب نیست
حالا می فهمم عمه ها چه حسی دارند،عمه بودن یه حس فوق العاده خوبه.
توی این چند وقت آیه خانوم کوچولو ما شروع به بزرگ شدن کرد و حالا فقط سه روز تا تولد چهار ماهگیش مونده، آیه خیلی زود بزرگ شد توی یه چشم به هم زدن.
روزای اول همش آروزو داشتم تا زودتر بزرگ شه تا بتونم باهاش بازی کنم،و حالا تقریبا به این آرزو رسیدم.
آخه چند وقتی یاد گرفته جغجغه هاش رو بادستش بگیره.
خلاصه دیدن لباسایی که براش کوچیک شدن به آدم یه حس پیر شدن میده ولی بازم هر دفعه که میبینمش از ته دلم خدا رو شکر میکنم که این اجازه رو به من داده تا بتونم یه بار دیگه هم آیه خانوم خشگل عمه رو ببینم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی